باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظارِ یاری، نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری

نه چنان شکست پشتم که دوباره سر برآرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری


+

نظرات 2 + ارسال نظر
ح جمعه 21 تیر 1392 ساعت 11:43 http://mo.blogfa.com

دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند.شبی خواب حضرت زینب (س)را دیدم در گلوم اب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به بیست نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اتقاد نداشت کارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست اورد. به دست کس دیگری رسید عمل نکرد پسرشو را از دست داد.اگه به حضرت زینب اعتقاد داری این پیامو واسه 20 نفر بفرست............ 20 روز دیگه منتظر معجزه باش.ممنون....

صرفا برای احترام به فرستنده.

بهاره پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 22:53 http://spoonha.blogfa.com

از کیه؟

دقیقا نمیدونم ولی فکر کنم از هوشنگ ابتهاج

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.