باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

خونه

من رسیدم خونه.

بالاخره این دوره هم تموم شد و ما رسیدیم خونه. دوره خوب بود. من تازه فهمیدم که من مشکل ارتفاع زدگی دارم.

 از بس که این هواپیما عین تراکتور لرزید و ما هی بالا و پایین پریدیم دیگه دل و روده نموند برامون.

+ زنگ زدم باهات خداحافظی کنم و بگم دارم میرم جواب تلفنتو ندادی...

++ مرسی که دیشب اومدی به خوابم. آروم خوابیدم و تمام مدت تو پپیشم بودی. بدون ترس خوابیدم...

+++ دوست عزیزی رو تهرون دیدم. بسیار عزیز. حرف زدیم و من برای اولین بار تو 8 ماه گذشته دردودل کردم. سبک شدم. آروم شدم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر شیرازی جمعه 24 خرداد 1392 ساعت 23:59 http://dokhtarshirazi.ir

یه خاطرات نوستالژیکی زنده شد واسم با خوندن این دو سه پست آخر...
هعععی زندگی
من که زورم بت نمیرسه.هر کاری دوس داری بکن!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.