من رسیدم خونه.
بالاخره این دوره هم تموم شد و ما رسیدیم خونه. دوره خوب بود. من تازه فهمیدم که من مشکل ارتفاع زدگی دارم.
از بس که این هواپیما عین تراکتور لرزید و ما هی بالا و پایین پریدیم دیگه دل و روده نموند برامون.
+ زنگ زدم باهات خداحافظی کنم و بگم دارم میرم جواب تلفنتو ندادی...
++ مرسی که دیشب اومدی به خوابم. آروم خوابیدم و تمام مدت تو پپیشم بودی. بدون ترس خوابیدم...
+++ دوست عزیزی رو تهرون دیدم. بسیار عزیز. حرف زدیم و من برای اولین بار تو 8 ماه گذشته دردودل کردم. سبک شدم. آروم شدم.
یه خاطرات نوستالژیکی زنده شد واسم با خوندن این دو سه پست آخر...
هعععی زندگی
من که زورم بت نمیرسه.هر کاری دوس داری بکن!