باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

همین...

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن چنان مات، که حتی مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

نظرات 1 + ارسال نظر
بهاره سه‌شنبه 28 خرداد 1392 ساعت 15:46 http://spoonha.blogfa.com

قشنگ بود ( :

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.