باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

just for you

عشقی که گذارش به تو در خواب نمی‌خورد
از ما جگری خورد که قصاب نمی‌خورد

یک عمر دل‌آسوده به سر کردم و ای کاش
چشمم به تو در آن شب مهتاب نمی‌خورد

از برکه‌ی خشکیده مرا مرده گرفتی
این صید، فریب تو به قلاب نمی‌خورد

گر دور زمان این‌ همه نامرد نمی‌شد
در جمجمه‌ی شیر، شغال آب نمی‌خورد

از تیغ نهان در کف درمانده حذر کن
هر دشنه که بر گرده سهراب نمی‌خورد


محمد علی جوشایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.