باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

من زنده ام

خیلی وقته چیزی ننوشتم. همش به خاطر درگیری کاریه. این چند هفته تقریبا هر روز حدود 12 ساعت کار کردم بعضی روزا حتی به 16 ساعت هم رسیده. خیلی سخت شده این چند وقته.البته به قول خودم که همیشه به بچه ها میگم خوب نون خوردنم سخته پس نون نخوریم...

دیروز عصر دیگه بچه های خط بهم میگفتن تو نمی خوای بری خونه؟ تو مگه خونه زندگی نداری/ منم میخندیدم و میگفتم رسما دارین منو از کارخونه بیرون میکنین اونا هم میخندیدن و میگفتن دقیقا....

کارمو دوست دارم. سخته ولی من دوسش دارم. متفاوته. 

دستم هم خیلی بهتره. نصف ناخنم در اومده یکم کجه ولی به نظر من زیباترین ناخن دنیاست....

+ دلم برای صدات تنگ شده.

نظرات 2 + ارسال نظر
پسر جمعه 21 تیر 1392 ساعت 16:38 http://iamman.blogfa.com

باز هم تابستان
باز هم من داغ
بدون حوا می جنگم با
داغی و تابستان

منم کشاورز جمعه 21 تیر 1392 ساعت 11:59 http://imfarmer.blogfa.com

سلام
مطلبتون خوب بود
تشکر
موفق باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.