باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

باران و دیگر هیچ

پنجره هستم. پنجره ای رو به باران. امیدوار و ...

03

++این روزها که می گذرد ، هر روز /احساس می کنم که کسی در باد /فریاد می زند /احساس می کنم که مرا /از عمق جاده های مه آلود 

یک آشنای دور صدا می زند /آهنگ آشنای صدای او /مثل عبور نور /مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است /آن روز ناگزیر که می آید /روزی که عابران خمیده /یک لحظه وقت داشته باشند /تا سربلند باشند 
و آفتاب را /در آسمان ببینند/روزی که این قطار قدیمی /در بستر موازی تکرار /یک لحظه بی بهانه توقف کند
تا چشم های خسته ی خواب آلود/از پشت پنجره/تصویر ابرها را در قاب /و طرح واژگونه ی جنگل را 
در آب بنگرند /آن روز /پرواز دستهای صمیمی/در جستجوی دوست /آغاز می شود 

                      ..........................................................................................................................

ای روزهای خوب که در راهید!/ای جاده های گمشده در مه !/ای روزهای سخت ادامه !
از پشت لحظه ها به در آیید !/ای روز آفتابی !/ای مثل چشم های خدا آبی !
ای روز آمدن !/ای مثل روز ، آمدنت روشن !/این روزها که می گذرد ، هر روز 
در انتظار آمدنت هستم اما
با من بگو که آیا ، من نیز 
در روزگار آمدنت هستم ؟


قیصر امین پور



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.