خدایا شکرت.
جوانک ما حالا روزهای سخت را گذرانده و بعد از دو عمل جراحی ترمیمی حال نسبتا مساعدی داره. خطر ریه رفع شده و استخوان های تقریبا له شده ترمیم شده اند. معجزه ای بود حقیقتا که ما به چشم دیدیم.
وقتی به اون لحظه دردناک فکر میکنم که چطور فریاد میزد و تمام سالن تولید تلاش میکردن و گریه های بچه ها از شدت ناراحتی تمامی نداشت. مدیر کنترل کیفیت با یک پارچ آب قند توی سالن تولید راه میرفت و من به زور همه را مجبور کردم آب قند بخورن.
دقیقا یاد اون شبی میفتم که خود من در معرکه ای مشابه ولی با شدت کمتر گیر کرده بودم. وای که چه روزهای بدی بود.
ولی حالا من خوبم هرچند که بعد از ماههای زیاد هنوز دستم خوب نشده، درد میکنه و ناخنم هرگز خوب نمیشه ولی من خوبم.
خداروشکر که جوانک خوبه
و خداروشکر که تو خوبی
سپاس
Pezeshkiiiii????
نه، من یه مهندس مکانیکم که تو خط تولیدم.