-
رها کن
پنجشنبه 3 مرداد 1392 19:09
من آن رانده ی مانده ی بی شکیبم که راهم به فریادرس بسته دست فغانم شکسته زمین زیر پایم تهی می کند جای زمان در کنارم عبث می زند موج نه در من غزل می زند بال نه در دل هوس می زند موج رها کن، رها کن که این شعله خرد چندان نپاید یکی برق سوزنده باید کزین تنگنا ره گشاید کران تا کران خار و خس می زند موج...
-
دلانه
سهشنبه 1 مرداد 1392 21:58
می چرخد این تسبیح ... علی قمصری- وحید تاج.
-
من گم شده ام...
شنبه 29 تیر 1392 20:16
ای بیخبران ز درد و آهم خیزید و رها کنید راهم من گمشده ام مرا مجویید با گمشدگان سخن مگویید تا کی ستم و جفا کنیدم با محنت خود رها کنیدم بیرون نکنید از این دیارم من خود به گریختن سوارم از پای فتاده ام چه تدبیر ای دوست بیا و دست من گیر
-
موادسازی
جمعه 28 تیر 1392 19:18
با سلام من اومدم. بعد از یک هفته کاری خفن امروز عصر فرصت شد بنویسم. آقا من رفتم تو کار مواد بله کاملا درست خوندین. از دو روز پیش دارم مواد میسازم. تازه امروز جواب داده بله درست متوجه شدین در راستای بهبود محصول کارخونه تصمیم بر تست مواد شیمیایی جدید شد. خوب این موادو کی باید تست کنه؟ بله سر کار خانم پنجره. بعد این مواد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 تیر 1392 20:33
سر کوه بلند آهوی خسته شکسته دست و پا عمگین نشسته شکست دست و پا درد است اما نه چون درد دلش کز غم شکسته *********************** سر کوه بلند آمد عقابی نه هیچش ناله ای نه پیچ و تابی نشست و سر به سنگی هشت و جان داد غروبی بود و غمگین آفتابی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 تیر 1392 20:11
+ حالم خوب نیست. ++ دلتنگت شدم. برمیگردم...
-
دلانه
شنبه 22 تیر 1392 21:16
خیلی دوست دارم برم مشهد. دلم هوس حرم امام رضا کرده. من 12 سال پیش رفتم مشهد. امشب دلم هوس امام رضا کرده...
-
من زنده ام
جمعه 21 تیر 1392 11:08
خیلی وقته چیزی ننوشتم. همش به خاطر درگیری کاریه. این چند هفته تقریبا هر روز حدود 12 ساعت کار کردم بعضی روزا حتی به 16 ساعت هم رسیده. خیلی سخت شده این چند وقته.البته به قول خودم که همیشه به بچه ها میگم خوب نون خوردنم سخته پس نون نخوریم... دیروز عصر دیگه بچه های خط بهم میگفتن تو نمی خوای بری خونه؟ تو مگه خونه زندگی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 تیر 1392 21:45
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری نه به انتظارِ یاری، نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری نه چنان شکست پشتم که دوباره سر برآرم منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری +
-
ایده خوب
شنبه 15 تیر 1392 20:03
"The cure for boredom is curiosity. There is no cure for curiosity." - Ellen Parr
-
خوبم
جمعه 14 تیر 1392 22:05
دلم هوای نوشتن داره. امروز عصر رفتم بیرون . اینقدر آواز خوندم و داد کشیدم خیلی خوب بود. خالی شدم. + وقتی بهت فکر میکنم ناخودآگاه یه لبخندی گوشه لبم میاد. ++ حالت بهتره، حس میکنم. خوشحالم. +++ به طور غیر طبیعی خوبم. نمیدونم عجب خری هستم من. خوبم ولی بازم میگم غیر طبیعی خوبم!
-
just for you
جمعه 14 تیر 1392 07:41
عشقی که گذارش به تو در خواب نمیخورد از ما جگری خورد که قصاب نمیخورد یک عمر دلآسوده به سر کردم و ای کاش چشمم به تو در آن شب مهتاب نمیخورد از برکهی خشکیده مرا مرده گرفتی این صید، فریب تو به قلاب نمیخورد گر دور زمان این همه نامرد نمیشد در جمجمهی شیر، شغال آب نمیخورد از تیغ نهان در کف درمانده حذر کن هر دشنه که...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 تیر 1392 22:13
کاش همه جا روشن از مهتاب بود کاش امشب سر به سر آفتاب بود کاش یک شبی دنیا در دست من بود کاش یک شبی من غیر من بود
-
سکوت میکنم.
چهارشنبه 12 تیر 1392 22:01
حرفی ندارم برای گفتن. همین.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 تیر 1392 17:00
برای چی اومدی تو زندگیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
مخاطب خاص داره
جمعه 7 تیر 1392 17:21
سلام حالم خوبه. به جز دردی که توی قفسه سینم دارم دردی ندارم. کار می کنم و فکر نمی کنم که داره میشه 3 هفته ( الان فکر کردم). روزانه هامو نمی نویسم فقط دلگیریامو می نویسم آخه میگن هر چی رو که بنویسی یادت میره. میخوام اینا رو فراموش کنم: می خوام یادم بره که چقدر تنهام. پس میگم این روزا خیلی تنهام. صدای سکوت دنیام گوشمو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 تیر 1392 22:33
هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد...........
-
دعا
دوشنبه 3 تیر 1392 21:37
+خدایا.......... خدایا امروز 2 تا قاصدک فرستادم برات بهت رسید؟ ++ تا حالا شده دلت بخواد یکی بغلت کنه بعد تو بغلش بدون ترس گریه کنی، دستی تو رو محکم نگه داره و تو آروم خودتو رها کنی....... میشه بغلم کنی؟ مید.نی که من از سکوت و تنهایی می ترسم. خواهش می کنم بغلم کن...
-
کارخونه
یکشنبه 2 تیر 1392 21:47
امروز رفتم سر کار. کلی خندیدیم با همکارام. خوب بود احساس اینکه برگشتی به یه جای آشنا. دوباره کار و تلاش. از اینکه دیدم نتیجه 3 سال تلاشم به بار نشسته و امروز 3 تا نیرو دارم که توی هر شیفت می تونن کارا رو راست و ریست کنن احساس خوبی دارم. یه جورایی حس من نسبت به این کارخونه مثل حس یه مادر به بچشه. که یواش یواش داره بزرگ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 تیر 1392 16:52
زخمهای آدم سرمایه است حامد. سرمایهات را با این و اون تقسیم نکن. داد نکش، هوار نکش. صبور، آروم و بیصدا همه چی رو تحمل کن. شب یلدا - کیومرث پوراحمد
-
برای تو
شنبه 1 تیر 1392 10:05
عاشق که باشی همه چیز برایت رنگ و بوی او را دارد. دوستش که داری حاضری از خودت بگذری که او آرام باشد عاشق که باشی درد دلتنگی عذابت میدهد روحت را از درون میسوزاند و تو میخندی. نفست که با نفسش گره خورده باشد سرفه که میکند نفست میگیرد. خوابش نا آرام شود خوابت نمی برد. عاشق که میشوی دلت به سان شیشه ای نازک است. آری عزیز دلم...
-
پیرمرد و دریا
جمعه 31 خرداد 1392 16:54
کتاب "پیرمرد و دریا" از همینگوی رو خوندم. حس غریبی داشت. رویارویی انسان با خودش را ماهرانه تصویر کرد و اینکه برای دست یافتن به آنچه دوستش داری یا آنچه برای بقا نیازمند داشتنش هستی خیلی باید بها بدی حتی تا پای جان. باید جانت را بدهی تا لمسش کنی... +دلتنگ نوایی هستم که تمام آرامشم را از او میگرفتم. نوایی که...
-
شهناز
پنجشنبه 30 خرداد 1392 14:23
شهناز موسیقی ایران، خداوندگار تار آرمید... + چرا اولین خبر توی اخبار ساعت دو شبکه 1 تقدیر از فوتبالیست هاست و الان ساعت 2:25 دقیقه هست و کوچکترین اشاره ای به این بزرگ موسیقی ایران نکرده....
-
دوری
چهارشنبه 29 خرداد 1392 10:27
یه حس اضطراب عجیبی دارم برام گنگه. نمی دونم از کجا میاد یا اصلا چرا هست ولی گنگه... + از یکشنبه به خاطر یه بیماری ویروسی سر کار نرفتم . ++ 2 کیلو وزن کم کردم طی 2 روز!!!! الان به زور و التماس 46 کیلو. هوراااااااااااااااااا +++ دلم در سینه می سوزد و دم بر نیارم ز دوری اش دمی لبخند هم بر لب نیارم من آن سان دل به او دادم...
-
همین...
سهشنبه 28 خرداد 1392 11:32
گفته بودی که چرا محو تماشای منی آن چنان مات، که حتی مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
-
دلانه
سهشنبه 28 خرداد 1392 10:09
می خواهم بنویسم از تمام لحظه های نفس کشیدن دلم می خواهد به وسعت تمام دشت های دنیا پر بکشم. دلم میخواهد آنقدر بخندم آنقدر بلند بخندم که گوش تمام آدم ها کر شود. دلم میخواهد آفتاب باشم و در هجوم سرما مرهمی باشم برای تمام پرندگان کوچک... دلم میخواهد تنه تمام درختان را لمس کنم تا زمزمه بودن را به یاد آورم. آری "چه فکر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 خرداد 1392 09:52
تا باد به خانه خود باز گردد ، کودکانش به کوچه دویده و به بازی مشغولند شما بازی نخورید برگ ها! باد برمی گردد و از چشم شما می بیند... محمد شمس لنگرودی
-
ندانم
شنبه 25 خرداد 1392 18:56
آقا خوب شد من امروز رفتم کارخونه. دلتنگ شده بودم برای کار، برای بوی گند سالن تولید، برای پروژه هام... خوب دلم تنگ شده بود... + کاش اینجا بودی...
-
خونه
جمعه 24 خرداد 1392 15:26
من رسیدم خونه. بالاخره این دوره هم تموم شد و ما رسیدیم خونه. دوره خوب بود. من تازه فهمیدم که من مشکل ارتفاع زدگی دارم. از بس که این هواپیما عین تراکتور لرزید و ما هی بالا و پایین پریدیم دیگه دل و روده نموند برامون. + زنگ زدم باهات خداحافظی کنم و بگم دارم میرم جواب تلفنتو ندادی... ++ مرسی که دیشب اومدی به خوابم. آروم...
-
حال من
چهارشنبه 22 خرداد 1392 17:27
حال ما در گردش دوران و ابرام رقیب جمله می داند خدای حال گردان غم مخور